۱۳۸۷ تیر ۲, یکشنبه

حین غزل

در همين حين شجريان در ايران با گروه شهناز به اجرا مشغوله....

نوا، نوا،

سنتور، کمانچه، تار، قيچک، ني و شجريان و حافظ...

هيچ وقت، حسي که شجريان روي غزلهاي حاقظ به من ميده رو خودم از حافظ نگرفتم، هيچ وقت.

خيليها بهش خرده ميگيرن که صداش طرب نداره، چه ايزاد بي معني اي،

غمي که تو خوندن آوازهاش وجود داره اينقدر زيباست که يکي از تنها چيزايه که من با به ياد آوردن تک تک قسمتهاش ميتونم سير يه شب تا صبح باهاش با گريم هم نوازي کنم، يا با به ساد آوردنش و زيبايي و لطيفي انتقال غم عشق، تحسينش کنم...

از همين جا اعلام ميکنم:

اي کسي که غزل را آواز ميخواني؛ دوستت دارم

اي شجريان؛ دوستت دارم.

هیچ نظری موجود نیست: