۱۳۸۷ خرداد ۲۰, دوشنبه

دل دیوانه

راستی که آواز شعر رو به اوج میرسونه،
وقتی خوشحالی با شنیدنش خوشحال تر میشی وقتی ناراحتی وادارت میکنه گریه کنی.

خیلی وقت بود نرفته بودم دنبال بی تو بسر نمیشود، کسری باعثش شد.
خیلی شب خوبی بود، گوش دادن دوباره به اون.

دل دیوانه ام دیوانه تر شی

خراب خانه ام ویرانه تر شی

که شب آیی که گردون را بسوجم

که آه سوته دینان کارگر شی

هر آن باغی که نخلش سر به در بود

مدامش باغبان خونین جگر بود

به باید کندنش از بیخ و از بن

اگر بارش همه لعل و گهر بود

ز هجرانت هزار اندیشه گیرم

همیشه زهر غم در شیشه گیرم

ز ناسازی بخت و گردش چرخ

فغان و آه و زاری پیشه گیرم

دل دیوانه ام دیوانه تر شی

خرابه خانه ام ویرانه تر شی ...

اشکمو در آورد....

۲ نظر:

زانا گفت...

باهات موافقم به شدت

Nima گفت...

کشم آهی که گردون را ...