۱۳۸۹ دی ۱۴, سه‌شنبه

پیش کش بارون

لعنتی هر کی به این بارون یه جوری نگاه میکنه؛

هر کی یه جوری،

یه یکی چترش رو درمیاره،

یکی میدوه تاکسی میگیره،

یکی میگه خیس میشم، سرد میشم، اعصابم خورد میشه،

یکی میگه چه خوب، عوضش گربه ها در میرن،

و ...

 

اما من برعکس همیشه که از سر گشادی تاکسی میگیرم میرم اینور اونور،

شروع میکنم به پیاده روی،

راه میرم تا موهام خیس شن،

کلم خنک شه و یه سری از این فکرای چرت و پرت الکی رو بشوره ببره!


هیچ نظری موجود نیست: